کتاب ابله

اثر فئودور داستایفسکی از انتشارات نشر چشمه - مترجم: سروش حبیبی-ادبیات ترکیه

ابله در 1868–1869 منتشرشد. پرنس مویخکین، آخرین فرزند یک‌ خاندان بزرگ ورشکسته، پس‌‌ از اقامتی‌ طولانی در سوئیس برای معالجۀ بیماری به‌ میهن خود بازمی‌گردد. بیماری او رسماً افسردگی عصبی است، ولی درواقع مویخکین دچار نوعی‌ جنون شده‌ است که نمودار آن بی‌‌ارادگی مطلق است. به‌علاوه، بی‌‌تجربگی کامل او در زندگی، اعتماد بی‌‌حدّی نسبت‌ به دیگران در وی پدید می‌آورد. مویخکین، درپرتو وجود روگوژین، همسفر خویش، فرصت می‌یابد نشان‌ دهد که برای مردمی «واقعاً نیک»، درتماس‌ با واقعیّت، چه ممکن‌ است پیش‌ آید. روگوژین، این‌ جوان گرم و روباز و بااراده، به‌ سابقۀ هم‌‌حسّی باطنی و نیاز به ابراز مکنونات قلبی، درراه سفر سفرۀ دل خود را پیش مویخکین، که ازنظر روحی نقطۀ مقابل اوست، می‌گشاید. روگوژین برای او عشق قهّاری را که نسبت‌به ناستازیا فیلیپوونا احساس می‌کند بازمی‌گوید. این‌ زن زیبا، که ازنظر حسن‌ شهرت وضعی‌ مبهم دارد، به‌ انگیزۀ وظیفه‌ شناسی، نه بی‌‌اکراه، معشوقۀ ولی‌ نعمت خود می‌شود تا از این‌ راه حق‌‌شناسی خود را به‌‌او نشان‌ دهد. وی، که طبعاً مهربان و بزرگوار است، نسبت‌ به مردان و به‌ طورکلّی نسبت‌ به همۀ کسانی‌ که سرنوشت با آنان بیشتر یار بوده و به‌ نظر می‌‌آید که برای خوارساختن او به‌ همین‌ مزیّت می‌‌نازند نفرتی‌ در جان‌ نهفته دارد. این‌ دو تازه‌ دوست، چون به سن‌ پترزبورگ می‌‌رسند، از یکدیگر جدا می‌شوند و پرنس نزد ژنرال اپانچین، یکی‌ از خویشاوندانش می‌‌رود به‌ این‌ امید که برای زندگی فعّالی‌ که می‌خواهد آغاز کند پشتیبانش باشد... / به‌ نقل‌ از «فرهنگ آثار»–جلد اوّل


خرید کتاب ابله
جستجوی کتاب ابله در گودریدز

معرفی کتاب ابله از نگاه کاربران
این جنجال وحشتناک در پشت صحنه های شگرف، تهاجمی و دیوانه ای که در The Idiot پنهان شده است، همیشه مرا به اسرار یونانی باستان - Eleusinian عمدتا، بلکه همچنین آن ها نیز اشاره کرد. در درجه اول به دلیل نمونه برداری از شخصیت اصلی، دوم، به دلیل مصنوعی از جهان که او را احاطه کرده است: یک جهان عصبانی، بی رحم و دنج، که در sentimentation از مضحک، نفرت، در اصل است که اگر شما تصدیق خود ضعف و ضعف همه چیز مجاز است. همانطور که هرمان هس در مقاله زیبای خود،Dostoyevsky @ در مورد ایدیوت توسط من، برخی از مشکالت را در پذیرفتن بدون محدودیت در مقایسه با عیسی، که به نظر من خیلی آشکار، خیلی عمومی و در نهایت بیش از حد مبهم بود. پس از همه، همانطور که هس می گوید، شما می توانید به عیسی هر کسی که توسط یکی از حقیقت های جادویی لمس شده است، که دیگر تفکر را از زندگی جدا نمی کند و بنابراین خود را در میان محله خود جدا می کند و به مخالفت همه می رسد @ شاهزاده مویزین عیسی همانند همان عیسای مسیح بود. خانه ورود او، مانند بسیاری از قهرمانان غیرمسلمان، به عنوان یک آگهی نادرست، فقط جستجوی او به دنبال صعود نهایی پیروزی نیست، همانند در اسطوره های اللهینسین یا اسطوره های دیگر؛ برعکس، او همیشه در معرض اشغال قرار گرفته است. هس @ شاهزاده ای را به فکر @ magical @ می نامد زیرا @ بیش از یک بار او بر روی آستانه سحر و جادو ایستاده است، که همه چیز تایید شده است، جایی که نه تنها ایده ی فریبنده تر درست است، بلکه مخالف هر چنین ایده @ است. جای تعجب نیست که دیگران تمایل به توهین و تحقیر او را دارند - ناخودآگاه او را به عنوان یک نیروی بی ثبات کننده درک می کنند که با قبول هر دو طرف سکه، نظم دنیای خود را تهدید می کند. این شاهزاده که روحش به موسیقی حوزه ها متصل است و هماهنگی اختلافات را تصویر می کند، یک تصویر گمراه کننده است، اما تنها تا حدی درست است. زیرا چیزی وجود دارد که قهرمان نمی تواند به طور کامل درک کند و از طریق آن: مرگ، موضوع اصلی رمان است. در تلاش برای احساس مرگ است که Muishkin هراس جهنم خود را تنها برای پیدا کردن خود را در مقابل یک نمایشگاه ننگ است، که پنهان ناخوشایند خود را پشت سرخوش، با صدای بلند، کلمات تئاتری و حرکات خالی بزرگ، جهان محدود شده توسط قوانین است که باید مورد احترام قرار گیرد، جایی که کوچکترین جنبش به سختی بی گناه است و جایی که هیچ چیز واقعا دردناک نیست، فقط توسط غم انگیز، غم انگیز، قیصر. در اینجا او مکنا هاوزن را ترسیم می کند که توسط ژنرال ایولگین معرفی شده است، که ترس خود را از زندگی در پشت داستان های اختراع شده با خود در نقش ستاره پنهان می کند؛ کاساندرا خسته شده، که توسط هیپولیته نمایندگی می شود، که ترس خود را از مرگ در پشت سرخوردگی و بدبینی پنهان می کند و خودکشی ناکامی او، آزادی آزاد و عظمت حرکات انسانی است. Falstaff زیبا روسی که توسط Lebedeff معرفی شده است، که ترس خود را از مجازات الهی در پشت تفاسیر انتزاعی پنهان می کند و مشتاق است تا اصول خود را بپذیرد؛ یک فرشته ی فرو ریخته به نمایش گذاشته شده توسط راججین، که ترس خود را از عشق در پشت حسادت دیوانه پنهان می کند، و بدرفتاری با احساسات و اعمال شاهزادگان را پنهان می کند؛ و زیبایی، در ابعاد دوگانه خود، فرشته و شیطانی، به نمایندگی نستاسیا و آگلایا، و کسی که ترس خود را از انزجار در پشت سرکوب و افتخار پنهان می کند و تاریکی را بر روی نور می گیرد، زیرا او واقعا باور ندارد که نور هنوز وجود داشته باشد. یک دیوانه، جهان دیوانه، که ترس و وحشت دردنیاش ناشی از درگیری ابدی بین تلاش برای مطابقت با قوانین اجتماعی بالا و غرایز است که اعضای آن قادر به سرکوب در خود نیستند. بنابراین، مصنوعی آن عمدا توسط راوی تأکید می شود: جهان غلط، فریبنده و غیر قابل اعتماد است و تنها یک نفر می تواند پشت ماسک ها را ببیند. و این شخص چیزی جز ادم احشایی در چشم آنها نیست. هر موجودیتی از این جهان با مرگ مشخص می شود و در نتیجه شاهزاده ای از هر گونه جنجالی، گمراهی و حتی جرم (و این یکی از تفاسیر احتمالی محبت او در خارج از این دنیا است): من بر این باورند که برای اجرای یک مرد برای قتل، مجازات او به مراتب سخت تر از آن است که معادل جرم وی باشد. قتل توسط حکم بسیار سخت تر از قتل یک متهم است. به همین دلیل است که هیپولیت معتقد است ... مرگ بسیار وحشتناک و بسیار قدرتمند است که حتی او که در طول معجزه هایش در طول زندگی موفق به شکست نشد، در آخرین لحظه پیروز نشد. و به اندازه کافی جالب، شاهزاده به نظر می رسد راهی برای نجات این دنیای غیرقابل انکار پیدا کنید (تنها) در ایمان، اما در نظر زیبایی. حفاظت از زیبایی تبدیل به جنگ صلیبی او می شود. بنابراین، علیرغم تمام تلاش های خود، زیبایی به شدت نابود می شود، شاهزاده نیز بیش از حد است. مانند یک دون کیشوت، غم انگیز، تلاش او تنها در باد دمیدن بود.

مشاهده لینک اصلی
می گوید که داستایوفسکی خواندن آسان نیست، می توان به کم توجهی اشاره کرد. در آثار وی به عنوان یک فاکتور اجتناب ناپذیر در برابر فساد اخلاقی تا اندازه ای وجود دارد که هنوز در سایر ادبیات روسی یافتم. و آن را در طول خواندن ایدئوتا به نظر می رسید به عنوان اگر این گرایش بسیار sadomasochistic در طبیعت بود. در اولین مهمانی رمان، اولین \"کنترول\" میان شخصیت هایی که همه آنها با هم جمع شده بودند، به نظر من یک جشن خاص از شر و بی اعتمادی انسان بود، یک جنجال خاص که کاملا توسط \" بازی \" هر فردی که درگیر آن بود، مجبور به اعتراض و نگرانی شدید خود به مخاطب شد، و همه آنها با غرور و افتخار خاصی انجام دادند. روابطی که در طول اولین مهمانی کشف شد، نشان دهنده ی همه ی مواردی است که باید پیگیری شود. همانطور که اگر این واقعیت که انسانها فضای خود را اشغال می کنند و همیشه از نظر روان شناختی از یکدیگر جدا می شوند، به اندازه کافی دشوار نبود، مفهوم این است که این فاصله بسیار وسیع از سوء ظن و پارانویا است، چیزی است که داستایوفسکی به آن گسترش یافته است این رمان شاهزاده میشکین، قهرمان ماوراء صابری ما، یک موجودیت نامناسب در محیط اجتماعی معاصر سن پترزبورگ است و چرا او نمی تواند باشد؟ طبیعت اعتماد او و قلب ساده، خنده دار است، اگر نه کاملا مضحک در مقایسه با همسایگان ظالمانه و متعصبانه اش. من نمی توانم به یاد داشته باشم که لویتان، فیلم روسیه از گلدن گلوب سال گذشته، و چقدر زیبایی آن را به سرنوشت وحشتناک ایده آلیست ایده آل ساده و بی نظیر که فکر می کرد احتمالا در مواجهه با هیولا های انسانی . درست مانند سرب Leviathan، لو میشکین هیچ شکی برای زنده ماندن ندارد و هیچ کس را نجات نمی دهد، به خصوص هروئین که تقریبا غایب آن، Nastasya Filippovna یا Ippolit است. مکان مطلقا برای مسیح در جهان داستایوفسکی وجود ندارد و شکست او بارها و بارها توسط منابع موجود در نقاشی در خانه Rogozhin ساخته شده است: Holbein's Body of the Dead مسیح در آرامگاه. در نبرد اولویتی بین خیر و شر، خدایان به صورت خشمگینانه و ناخوشایند از بین می روند، در حالی که شرارت برای رشد و پرورش است. هر کسی که بخواهد این رمان را بخواند، از جلوه های طولانی مدت، جزئیات تصویری از فریبکاری انسان ها هشدار داده می شود و ناامیدی کلی که این کتاب را نفوذ می کند. جلسات و آیپولیت آشنایی با سخنان لو مشکین در خانه یپانچینز، جلوه های درخشان تر و جذاب در کل رمان است. همچنین، و این فقط من است، من این کتاب را با تحسین خاصی برای تمام شخصیت های Dostoevsky برای â € œivivenessâ €؛ مهم نیست چقدر من می خواستم به آنها فریاد بزنم، همه آنها زنده و با شکوه در هر آنچه که انجام دادند و گفتند، حتی در موارد غیر قابل انکار آنها. به اعتقاد من این نابغه Dostoevsky است. فردی که به سادگی انسان بودن و زنده بودن در نوشتنش است، بازخرید می شود. به طور کلی، خواندن که به صبر زیادی نیاز دارد. من چیزهایی بهتر از او خوانده ام که عمیق تر از من لمس کرده اند، اما من فکر نمی کنم که این تجربه ای را که از خواندن عجیب و غریب فراموش کرده ام فراموش کنم. شخصیت های او، حتی \"آنها\" از آنها فراموش نشدنی هستند. چنین کاری است که کارشناسی ارشد روس است! چنین قدرت قلم او بود!

مشاهده لینک اصلی
با این رمان، من فکر می کنم همیشه یک پیوند خاص دارد، که دواستیوفسکی است که خواندن آن در روسیه آغاز شده است. در واقع آن زمان من به زمان بیشتری برای تصمیم بگیرید که آیا به همراه â € œThe € ™ € idiotaâ یا â € œThe € € ™ Adolescenteâ که شما بقیه bagaglio.E آماده است که من پیشرفت زیادی در خواندن را ندارد، خسته کما € ™ € seraâ بود | هر چند خیلی خوب بود به می دانم که هتل بالین CA € ™ برای MyÅ¡kin شاهزاده انتظار بودند، و راگوزین و دیگران، در حالی که در ضمن من با پترزبورگ آشنا شد، تعجب به سفارشات دلا € ™ Eliseyev به ترجمه کتیبه بر روی جعبه چای و من بسیاری از عکس های این اثر تاریخی به پتر کبیر به ترس که در برخی از نقطه، اذیت، در سبک برنز اسب سوار آمد او با استفاده از تلفن من به عنوان من می توانم که frisbee.Non می گویند به ضرب گلوله من هم دوست داشتم چه جنایت و مکافات، و جنبه های خاص ممکن است به یک چشم مدرن هدف به عنوان نقص به نظر می رسد: بیش از حد بسیاری از اتفاقات، از خصلت متناقض بیش از حد، € احساسات بنابراین immediateâ | و در عین حال، در بسیاری از ج متوقف، داستایفسکی هنوز موفق به طرح شخصیت شامل، و بیدار شفقت (عمومی Ivolgin)، و یا همدردی (Kolya)، انزجار (لا © bedev)، یا خشم (Aglaja: € ™ ثانیه من در حال حاضر متنفر بودم، و به دلیل این نفرت و بیزاری واقعا قادر به همدردی با € ™ ثانیه عشق و â € ~ scissione interioreâ € ™ شاهزاده) .و پس از آن او، البته، قهرمان داستان، همه € ™ چیزی جز ادم سفیه و احمق، به عنوان بسیاری اذعان نیست؛ هوشمندانه، در برخی از راه ها نیز در درک روح انسان ظریف است، اما بیش از حد صادقانه، خیلی دلسوز، بیش از حد باور نکردنی و بیش از حد دست و پا چلفتی؛ برای من یک شخصیت شگفت انگیز، به یاد ماندنی است، حتی اگر او را به اندازه Raskolnikov دوست نداشتم. دو عنصر باعث می شود که من به چهار ستاره برسد. نخست، گفتار MyÅ¡kin در مجازات اعدام، بر اساس چه شواهدی یک محکوم در انتظار داربست، احساسات خود، خواسته ها، اتساع زمان که او در آن زندگی می کند؛ دانستن زندگینامه داستایوسکی، یک اثر فوق العاده ای است:. او نیازی به خودش شناسایی، به نوشتن آن افکار، او می دانست، تجربه واقعی است، واقعا یک قلب باز قرار داده و بر روی کاغذ. در مرحله دوم، نهایت پیروزی Myśkin و Rogozin؛ من به جزئیات نیست برای جلوگیری از اخلال گران، اما آن را بسیار تند و تلخ، و غم انگیز، و به خوبی توصیف شد، و مانند صحنه من هرگز قبل از چشم دفع: اتاق تاریک، گرفتگی، هذیان روگوزین، و شاهزاده که او سر خود را سرحال نگه می دارد تا اطمینان یابند که او پر زرق و برق و بی نهایت غم انگیز است. OT: در آن از پترزبورگ، در خانه بزرگ کتاب، یک آهنربا با نقل قول از Dostoevsky خریدم. در همه جا در سیریلیک متفاوت بود و بعد از انعکاس بی معنی، من به طور تصادفی انتخاب کردم. بازگشت پس از آن به ایتالیا من شروع به ترجمه آن و متوجه شد که تقریبا می خواند â € Oese در حالی که شما را به یک قسمت سر شما را متوقف پرتاب سنگ در هر سگ که پارس در شما، هرگز € destinazioneâ برسد. من نمی تواند کمک کند اما در عین حال یکی دیگر از سخنرانی دراز وشدیداللحن ما را ببینید UNA € ™ دا € ™ گوش Dosto به سمت شخصیت من، diciamoâ € | مستعد ابتلا به distrazioni.OT 2: من فانتزی از غیر ممکن (و تا حدودی احمقانه) پایان متناوب ببخش که در آن MyÅ¡kin و Rogožin، خسته از حماقت عاشقانه و Nastasja Aglaja، آنها را از تقلا کردن هو دهد و ترک برای یک سفر طولانی به اروپا، دادن خود را به زندگی خوب.

مشاهده لینک اصلی
به روز رسانی: در پرولوگ به این نویسندگان @ مردم پور، @ ارنست سیمونز می نویسد @ @ Idiot @ که @ پس از بخش اول تحسین شده فوق العاده اعدام ... سردرگمی در طرح و دیگر نقاط ضعف فنی موفقیت مارک هنری. بله من هم این افتخار را خیلی خوب دیدم اما وسط کتاب کثیف یافتم. @ Idioot @، بسیار شبیه بهCrime and Punishment @، یک شاهکار ناقص است. اما من می خواهم به خواندن دواستی ادامه دهم، فقط می دانم که او پنج کار ستاره من را پیدا می کند. مرور ارقام: چهار قسمت برای این کتاب وجود دارد: قسمت اول و قسمت چهارم فوق العاده هستند. در قسمت اول، عجیب و غریب، شاهزاده میشکین، سالها در انزوا به سوئیس صرف کرده است، زیرا به دنبال درمان برای بیماری است. او در خانه روحیه خوبی به دست می آورد، اما آه اشتباه وحشتناکی که او می کند فکر می کند که مردم در خانه با او رفتار می کنند. در دو قسمت بعدی، او توسط خانواده @ خود شکنجه روانشناختی @ و در اینجا خطای بزرگ این کتاب است: Dostoyevsky در صحنه پس از صحنه اتاق ملودرام اتاق در حال حرکت تقریبا به نقطه تبدیل این کتاب به یک صحنه مضحک. اما در قسمت چهارم، نویسنده گرما را بیشتر می کند و مسابقه ها را به یک پایان کاملا هیجان انگیز تبدیل می کند که در آن دواستیفسکی به وضوح به ما می گوید که اگر سال ها از خانه بیرون بیایید و گروهی از افراد دیوانه و نفرت را آماده کنید و مایل است که شما را به کتک زدن، زیرا شما دور بوده اید، زیرا شما تلاش کرده اید که خود را به این ترتیب تبدیل به دشمن کنید. من از این به تازگی و از لحاظ عقل خود فرار کردم. بله، میشکین برای خانمها احمق است. بنابراین، پنج ستاره برای باز کردن و بستن درخشان، اما سه ستاره برای بخش های بیش از حد و بیش از حد طولانی متوسط، به طور متوسط ​​به چهار ستاره است. این اول Dostoyevski من است، و من می خواهم به خواندن بیشتر. او به روشنی شکنجه های روحی را درک می کند که مردم پیچیده مایلند از افراد حساس، افرادی که خوشحال هستند یا موفق باشند، تنها از این دلایل ناراحت هستند.

مشاهده لینک اصلی
من کتاب را آماده در هر بخش نیز افزایش یافته است خریداری کرده بود، بعد از t توسط شخصیت ها و وقایع و افکار من هنوز هم okudukc طرفداران داستایفسکی باقی می ماند. اولین Dostoyevs خوانده می شود یک کار است که باید بخواند، حتی اگر آن را عاشقانه نیست.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ابله


 کتاب اتاق دوستی
 کتاب هدیه ی شگفت انگیز
 کتاب جایی که شکست خورده ای،به دنبال شادی نباش
 کتاب ایستگاه آخر می موزا
 کتاب Android APIs
 کتاب هزارتو